پرسمان3 | ||
|
ديدگاه اول: برخى از مفسران و متفكران اسلامى معتقدند، كه در قرآن «تكرار» وجود ندارد بلكه بعضى از اين واژهها، لفظاً تكرار شده اما در حقيقت در معنا تكرار وجود ندارد. بدين صورت كه ما هر مورد را مثلًا «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» يا آيهى «و يقولون متى هذا الوعد» با قبل و بعدش كه در نظر بگيريم، معناى جديدى را به ما منتقل مىكند در يك آيه مىفرمايد: «كدام نعمت را شما تكذيب مىكنيد؟» مثلًا اشاره مىكند به آسمانها و زمين و جاى ديگر اشاره مىكند به انسان و همين طور موارد ديگر. در حقيقت سوال جديد و مطلب تازهاى است. يا داستان آدم و موسى عليهما السلام و انبياى ديگر كه تكرار شده، در هر بار از زاويهى خاصى، به اين داستان نگاه شده، و مطالب تازه و نوينى را به خواننده معرفى مىكند. بنابراين هر چند به نظر مىرسد گاهى الفاظ تكرار شده، ولى معانى تكرارى نيست! ديدگاه دوم: برخى معتقدند: تكرار در قرآن هست، ولو لفظاً ولى ما بايد ببينيم «چرا در قرآن مطالبى مكرر آمده است؟» قبل از پاسخ به اين پرسش بنگريم كه «قرآن چگونه كتابى است؟» قرآن كتاب تربيت است، كتاب تربيت و هدايت مستلزم آن است كه گاهى اوقات، مسائل تربيتى براى كسى كه مورد تربيت قرار مىگيرد تكرار شود، هر مربى و هر معلمى، هر پرورشگرى مطالبى را مكرر برى شخص مورد تربيت مىگويد، تا اينها برايش ملكه شود و در ذهن و جان او جاى گيرد و به صورت ثابت در آيد. و اين اشكال ندارد. و در نظام تعليم و تربيت امروزى، تكرار را كسى منع نمىكند البته نبايد تكرار ملال آور و خسته كننده باشد بلكه لازم است در حد ضرورت و مصلحت باشد. قرآن هم چون كتاب تربيتى است از همين روش استفاده كرده است. بنابراين بايد گفت: اولا تكرارهاى قرآن فايدههاى تربيتى دارد، و هر تكرارى ناپسند نمىباشد. دوم اينكه به مناسبتهاى مختلف و در حد ضرورت تكرار شده است و سوم اينكه در هر قسمتى از اين تكرارها همانطور كه اشاره شد از زاويهى خاصى نگاه شده مثلًا همين دو موردى كه در پرسش آمده . داستان ميهمانى حضرت ابراهيم در سورهى هود آيهى 69 آمده و در سورهى عنكبوت آيهى 31 هم اين مطلب را مىبينيد اما در سورهى هود، ميهماننوازى حضرت ابراهيم و آداب ميهمان دارى مورد تاكيد واقع شده است، و در سورهى عنكبوت اصلًا بحث ميهمان نوازى حضرت ابراهيم مطرح نشده است بلكه بُعد ديگرى از مطلب مورد توجه واقع شده است كه اين فرشتگان آمدند خانهى حضرت ابراهيم عليه السلام و چى گذشت! و چه كارى انجام دادند! يعنى در هر كدام از اين آيات مىبينيم به مناسبت آن استفادهاى كه مىخواستند از اين داستان بكنند يك پنجرهاى از اين داستان باز شده است. چهارم اينكه تكرار اين داستان و امثال آن نشان مىدهد اين ماجرا خيلى مهم است يعنى خود تكرار، نشان مىدهد كه اين مطلب مهم است و بايد به آن توجه ويژه شود و از زاويههاى مختلفى به اين موضوع نگاه شود. لذا در مورد «يَقُولُونَ مَتَى هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» موضوع آيات در مورد رستاخيز و انكار مخالفين است كه چه موقعى اين وعدهى رستاخيز واقع مىشود؟ و مىبينيم در آيههاى مختلف كه در هر موردى يك واقعهاى بوده و اين سوال از طرف مخالفين تكرار شده و پاسخ مناسب همان واقعه هم داده شده است. لذا امكان دارد افراد متعددى، در وقايع گوناگونى يك سوالى را از پيامبر كرده باشند، و پاسخهاى مناسب خودشان را در همان واقعه، گرفته باشند. از اين رو اگر به موارد سوال در آيات مراجعه شود متوجه مىشويم كه مسئلهى تكرار در اين موارد حداقل كمتر به ذهن مىرسد. __________________________________________________ (1). الرحمن/ 13 و 16 و 18 و 21 و .. (2). در يونس/ 48، انبياء/ 38، نمل/ 71، سبأ/ 29، يس/ 48 و ملك/ 24 آمده است نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|